دلم مي گيرد
وقتي "تنهايي"، زودتر از من
رو به رويت نشسته
و با تو چاي مي نوشد
عليرضا عباسي
* بيا اين بار چاي مان را با هم بنوشيم...مـن خـوي ِ او گرفتـه، او آن ِ مـن گرفتـه...
مولوي
تابوت تير خورده و يك قبر بي حرم
اين هم جزاي آن همه آقايي و كرم
وقتي به بال دل به بقيع تو مي پرم
دنيا خراب مي شود انگار بر سرم ...
«حتي نوادگان تو صاحب حرم شدند»
منسوب بر توأند و چنين محترم شدند
گفتم بقيع خون به دل واژه ها شده
پر زد كبوتري و چه خاكي به پا شده
از غصه هات پشت رباعي دو تا شده
روح از تن غزل به گمانم جدا شده...
داوود رحيمي
شاعر عنوان را نميشناسم
خـوب كـردي كـه رُخ از آينـه پنهـان كـردي
هر پريشان نظري لايق ِ ديدار ِ تــو نيست...
مولوي